دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 377572
۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۷
تازه مسلمان انگلیسی

حوزه/ لوئیس که تازه به اسلام گرویده می‌گوید: پس از گرویدن به اسلام زندگی من به کل تغییر کرد، با کمک و مشاوره دوستان مسلمانم توانستم مواد مخدر را کنار بگذارم.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» به نقل از aboutislam.net، لوئیس مرد جوان انگلیسی از اهالی همرسمیت منطقه‌ای در لندن است. او داستان چگونگی گرویدنش به دین اسلام را اینگونه تعریف می‌کند:

مادرم از کودکی مرا با دین مسیحیت آشنا کرده بود، من به وجود خدا عقیده داشتم ولی هیچ وقت دعا نمی‌کردم. در مدرسه نمرات پایین می‌گرفتم و تمام وقتم را صرف بازی‌های کامپیوتری می‌کردم. وقتی بزرگتر شدم به دانشگاه رفته و در رشته مهندسی کامپیوتر مشغول شدم اما به خاطر بازی‌های کامپیوتری زیادی که سرگرم‌شان بودم از آنجا اخراج شدم. سپس به سراغ مطالعات تجاری رفتم و چشمم به روی دنیای پول و تجارت گشوده شد. در آن زمان بود که گرایش زیادی به پول درآوردن پیدا کردم و خط تجاری کوچکی را از طریق اینترنت راه‌اندازی کردم. اما پس از مدتی نتوانستم آنگونه که می‌خواستم به ثروت دست پیدا کنم برای همین تصمیم گرفتم که از راه فروش مواد مخدر در خیابان‌ها به هدفم برسم. تا اینکه یک روز در مسیرم به سمت کلوپ شبانه در حالی که مقدار زیادی مواد مخدر حمل می‌کردم، توسط پلیس دستگیر شدم.

*در زندان به خدا نزدیک شدم

در زندان که بودم به خدا نزدیک شدم و به خواندن انجیل پرداختم. به طوری که یک شبه تقریبا یک سوم انجیل را خواندم و احساس نیازم به عبادت برای پروردگار هر روز بیشتر می‌شد.

وقتی از زندان آزاد شدم به ناحیه گاتویک رفته، شغل جدیدی پیدا کردم و هر روز در ساعات استراحتم در اتاقی که مخصوص عبادت ساخته شده بود، به نیایش پرداختم. تا اینکه یک روز دریافتم مردم با فرهنگ‌ها و ادیان مختلف در این اتاق عبادت می‌کنند و متوجه شدم مسلمانان همیشه پیش از نماز خواندن دست و صورتشان‌ را می‌شویند و این برایم بسیار جالب بود. در آن زمان هنوز گرایشی به اسلام نداشتم و مسیحیت از نظرم کافی می‌رسید، اما زندگی‌ام هنوز به مرحله خوبی نرسیده بود و همه چیز در حال از هم پاشیدن بود. همچنان مانند گذشته به مصرف مواد مخدر مشغول بودم و هر چه عبادت می‌کردم کافی به نظر نمی‌رسید.

* چگونگی آشنایی با اسلام

یک شب احساس نیاز فراوانی به عبادت پروردگار احساس می‌کردم، ساعت 10 شب بود و کلیسا بسته بود و این مسئله تاثیر منفی زیادی روی من گذاشت. در راه برگشتم به خانه برای مدتی روی نیمکتی در پارک نشستم تا اینکه با شگفتی مرد جوانی را دیدم. او کسی بود که در گذشته می‌شناختم و اختلافات و دشمنی زیادی با هم داشتیم. با این حال او با رفتار دوستانه‌ای به سمت من آمد و به صحبت پرداختیم و فهمیدم که به دین اسلام گرویده است. صمیمیت او برایم بسیار عجیب بود و با وجودی که بسیاری از مسائل میان ما تقصیر من بود، اما او از اتفاقاتی که در گذشته میان ما افتاده بود عذرخواهی کرد و گفت که مسلمان شده و درباره ماه رمضان برایم گفت.

* روز گرویدن به اسلام، بهترین روز زندگی من بود

به این ترتیب من و دوستم شب‌های زیادی به صحبت درباره اسلام پرداخته و با همدیگر اطلاعات زیادی درباره دین اسلام بدست آوردیم. احساس می‌کردم به اسلام علاقه‌مند شده‌ام. این پیشامد گذشت، اما این فکر از ذهنم خارج نشد تا اینکه یک روز ناخواسته حس غریبی در وجودم احساس می‌کردم. می‌خواستم مسلمان شوم و این حس ذهنم را راحت نمی‌گذاشت. بالاخره با دوستم که تازه مسلمان شده بود تماس گرفتم و از او خواستم به پارک بیاید، مدتی با همدیگر صحبت کردیم و بالاخره تصمیم نهایی خودم را گرفتم. به مسجد رفتیم و در حضور دوستان مسلمانم شهادتین گفته و به اسلام گرویدم؛ روز زیبایی بود و می‌توانم بگویم بهترین روز زندگی من بود.

در گذشته فردی بسیار خودخواه بودم، اما حالا بیشتر به آدم‌ها اهمیت می‌دهم. در گذشته امید به خوب بودن نداشتم. پس از گرویدن به اسلام زندگی من به کل تغییر کرد، با کمک و مشاوره دوستان مسلمانم توانستم مواد مخدر و مسموم را کنار بگذارم. حالا که مسلمان شده‌ام نمازهای پنج‌گانه را برگزار کرده و بیشتر از گذشته به  والدینم احترام می‌گذارم. در امور خیریه شرکت می‌کنم و در ماه مبارک رمضان روزه می‌گیرم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha